سور به معنی پناهگاه نیرومند هندوایرانی به نظر می رسد

سور به معنی پناهگاه نیرومند هندوایرانی به نظر می رسد
در ملحقات لغت نامهٔ دهخدا سور را به معنی دیوار قلعه و حصار آورده ولی آن را به نقل از برهان اصل آن را عربی انگاشته اند که از لغات قرآنی هم هست؛ ولی این کلمه در پهلوی به معنی پناهگاه نیرومند آمده است که بر گرفته از کلمهٔ اوستایی و سنسکریتی سورَ به معنی نیرومند (پناهگاه نیرومند، سور-وَر) است:
Śūra (शूर).—a. [śūr-ac] Brave, heroic, valiant, mighty
در فصلی از بندهشن که عنوان “نبرد آفریدگان مادی با اهریمن” دارد (“بخش هشتم” در ترجمهٔ مرحوم مهرداد بهار)، دربارهٔ کوهها می‌گوید (ص ۱۰۳-۱۰۴ از چاپ آقای پاکزاد):
ciyōn gōwēd ku frāz dād ēstēnd sūr ō āsrōnān ud artēštārān ud wāstaryōšān.
“در اوستا چنین گوید که (کوهها) را آفریده‌اند که سور روحانیون و جنگاوران و کشاورزان و شبانان باشند.”
چون در خود اوستا، زامیادیشت هم به جای واژهٔ سور، در اینجا درَئونَ (درو-ئون، پناهگاه نیرومند) آمده است.
سور در ملحقات لغت نامهٔ دهخدا:
سور. (سُ وَ). (ع اِ) دیوار قلعه. (برهان). باره ٔ شهر. (منتهی الارب). مربض.(نصاب الصبیان). دیوار حصار. (دهار). بارو، ج، اسوار. اسیران. (مهذب الاسماء). باره. (تفلیسی) (مجمل اللغه). دیوار قلعه و شهرپناه. (غیاث): با کالیجار بترسید و سوری استوار گرد بر گرد شهر «شیراز» درکشید. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص ۱۳۳). در سور سر رسیده و دیده بچشم سر خلوت سرای قَدَمَت بی چون و بی چرا. خاقانی.
گه از سوز جگر در سور سر دلبران بودن گه از راه صفت بر خوان اخوان الصفا رفتن.
خاقانی.
از آن جماعت در اندرون حصار گریختند و بسور و قصور آن اعتصام جستند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی).
کنونم نگه کن به وقت سخن
بیفتاد یک یک چو سور کهن. سعدی.
You might also like

Leave A Reply

Your email address will not be published.