قبل از مطالعه مطلب حتماً بخوانید:
درباره “بررسی نظام فکری و اخلاق جمعی ملل در اسطوره ها
چکیده،پیشگفتار و پیشینه ی تحقیق
ایران مهد تمدّن هفت هزار ساله و از کهنترین کشورهای جهان است. تاریخ اساطیر ایران را شاید بتوان به سه قسمت تقسیم کرد: ۱-قبل از ورود آریاییان۲-از ورود آریاییان تا “زرتشت” (دورانی بسیار کوتاه) ۳-پس از زرتشت.
البته به خاطر خصلت اساطیر نمیتوان بین اینها تفاوت عمده قایل شد. زیرا روح کلّی حاکم بر هر سه بسیار شبیه به هم و در یک کلام، ایرانی است. هر چند در دورهی سوم، زرتشت تأثیر زیادی بر اساطیر ایران گذاشت، امّا هرگز نمیتوان اساطیر این دوره را اساطیر جدیدی پنداشت. زیرا بسیاری از خدایان این دوره ریشه در گذشتهها دارند. زرتشت برای ارائهی پیام خود سعی نکرد اعتقادات چندین هزار سالهی مردم را از بین ببرد. او اعتقادات قبلی مردمان را در قالبهای جدیدی ریخت. برای مثال “میترا” ، “آناهیتا”، “اتر” و … همگی خدایان قبلی آریاییان و یا ساکنان بومیایران باستان بوده اند. حتّی “اهورا” نیز در گذشته به عنوان بزرگترین خدا پرستش میشد. اعتقاد به دو نیروی متضاد خیر و شر یا همان “دوگرایی” که از مهمترین ویژگیهای دین زرتشت است، در گذشته از ویژگیهای اعتقادی مردمان ایران باستان بوده است. کلام بورلند در این زمینه بسیار گویاست:« پیامبری به نام زرتشت برخاست. او باورهای پراکنده را دربارهی روح روشنی و نیکی به صورت دینی یکتاپرست جمع کرد و متمرکز ساخت»[۱] البته پس از این دورهها به دورهی “ساسانیان” میرسیم که در این دوره قدرت طلبی موبدان، سیاست پادشاهان و تأثیرات اقوام دیگر، بر اساطیر ایران تأثیر منفی گذاشته است. همچنین فرقههای مختلف مذهبی مانند “زروان” پرستی و آیین”مانی” را از دایرهی بررسی خارج میکنیم. زیرا زروان پرستی هرچند در دورهی ساسانیان بسیار رواج داشته، تنها یک فرقهی انحرافی در آیین زرتشت بوده است که بر اثر تأثّر از باور های بابلی پدید آمده است[۲]. عقاید مانی را به کل نمیتوان ایرانی دانست زیرا ترکیبی از ادیان “بودا”، “مسیحیت” و زرتشت بوده است«عقاید مانی رنگی از یأس و بدبینی داشت . وی جهان را وادی اشک و خون و بشر را مرغی آشیان گم کرده میدانست که به اسارت و سرگردانی و بی خانمانی محکوم است. »[۳] پُر واضح است که اینگونه عقاید هیچگونه هماهنگی با تفکّر ایرانی و زرتشتی ندارد. “گنوستیک”ها در حدود ۱۰ قرن قبل از مانی منشأ افکار مانوی بوده اند. آنها از مردم ولایات شرقی ممالک روم بوده اند که میتوان قسمتی از افکار آنان را منشأ تصوّف دانست[۴].
مهمترین منبع اساطیر ایران اوستاست که متأسفانه در دورهی ساسانی تدوین یافته است. قدیمیترین و مهمترین بخشهای اوستا “یشت”ها و “گات”هاست. گاتها سرودههایی از زبان خود زرتشت است و روح آیین زرتشت را در خود دارد. یشتها سرودههایی با قدمتهای متفاوت است که در ستایش خدایان سروده شده اند. وقتی که این دو قسمت را با قسمتهای متأخّر که در زمان ساسانیان نوشته شده است مقایسه میکنیم، گاهی حتّی به تضاد و تناقض هم میرسیم . به همین علّت اوستا شناسان بر این باورند که لااقل دین ساسانیان را نباید زرتشتی خواند و به ناچار اصطلاح “زرتشتیگری” را شکل دادند[۵]. اوستای اصلی که مورد تأیید شاهان، مردم و موبدان و احتمالاً زرتشت بوده، در دو نسخه بوده است که “اسکندر” یکی از آنها را در تخت جمشید سوزاند و دیگری را به یونان فرستاد . در دوران “سلوکیه” هیچ منبع رسمیای وجود نداشت و در دوران پارتها دوباره قسمت کوچکی از اوستا را که البته با تحریف غربیها همراه بوده، باز گرداندند[۶] . پس میتوان گفت که عامل تحریف “مزدیسنا” غربیها بوده اند. از دیگر دلایل این ادّعا دور شدن زرتشتیگری ساسانیان از دین زرتشت دورههای قبل از هجوم اسکندر و نزدیک شدن آن به اساطیر یونانی است. حجم این اوستا در دورهی ساسانیان به یک چهارم اوستای اصلی رسید.[۷]به خاطر ضرورتهای خاصّی که این تحقیق ایجاب میکند(و تفصیل آن در پیشگفتار آمد) تا حد توان اساطیری را که با اعتقادات مردمان ایران باستان متفاوت است، در نظر نمیگیریم.
[۱] اسطوره های حیات و مرگ، سی. اِی. بورلند، ترجمهی رقیّه بهزادی، تهران، نشر علم، چاپ اول، ۱۳۸۷، ص ۱۸۳
[۲] شناخت اساطیر ایران، جان راسل هینلز، ترجمهی محمّد حسین باجلان فرّخی، تهران، انتشارات اساطیر، چاپ دوم، ۱۳۸۵، ص۲۰۷
[۳] تاریخ، فرهنگ و تمدّن ایران در دورهی ساسانیان، عبّاس قدیانی، تهران، انتشارات فرهنگ مکتوب، چاپ دوم، ۱۳۸۴، ص ۳۱۶
[۴] تاریخ، فرهنگ و تمدّن ایران در دورهی ساسانیان، ص۳۱۷
[۵] همان، ص۷۲
[۶] همان، صص ۲۲۶-۲۶۹
[۷] هزارههای گمشده، پرویز رجبی، تهران، انتشارات توس، چاپ اول، ۱۳۸۰، جلد اول، ص۷۵
اسوره ها اندیشه سازند و ریشه در آرمانها و هراسهای یک ملت دارند .اسطورهها سینه به سینه نقل شده است تا به ما رسیده و ماهم وظیفه داریم برای نسل بعدی انها را بیان کنیم .