خدایان معبد ودایی، به عنوان بازیگرانی کوچک در نمایشهای هندوبی باقی میمانند، گو این که آنان، در سدههای بعد، به صورتی جدّی مورد پرستش قرار نمیگیرند. آنها بدون اغراق، به جای آن که چهرههای الهی باشند، صورتهای استعاری دارند. ایندرا، به سبب علاقه بسیار به امور شهوانی و شادخورای کنار گذاشته میشود، و به عنوان یک زنباره ترسو و دروغگو معرفی میگردد. یمه به صورت پادشاه مردگان، با وجود این که رفتاری همسان ایندرا دارد برجای میماند، و فقط در نقش خدمتگذار خدایان واقعی، مانند شیوا و ویشنو، عمل میکند.
اسطورههایی درباره این دو خدای بزرگ ودایی و خدایان کوچک دیگر، در عصر بعد از وداها، در آثار سنسکریت یافت میشوند که از حدود ۵۰۰ پیش از میلاد، تا قرون وسطا، و حتی تا روزگار کنونی، به کرّات، به زبان سنسکریت تدوین یافتهاند. دو منبع عظیم اسطورهشناسی هندویی، سرودهای حماسی سنسکریتی به نامهای مهابهاراتا و رامایانااند. به این دو اثر، ۱۸ متن طولانی به نام پوراناهای بزرگ، افزوده شده است و تعداد بیشماری پوراناهای کم اهمیتتر و کوچکتر نیز وجود دارند که ممکن است دارای اصلی کهن بوده باشند. به علاوه، برخی اسطورهها، دوباره به زبانهای محلی روایت شدهاند مانند (نسخه هندی رامایانا) یا (شعری هندی درباره کریشنا). نسخههای فراوانی از بهترین روایات سنسکریت به زبان تامیلی، یعنی زبان هند جنوبی، در دست است. بسیاری از هندوها، اینگونه اسطورهها را، از طریق همین روایات محلی میشناسند، ولی برخی دیگر، شرح این روایتها را در معابد، به زبان سنسکریت شنیدهاند که البته دارای حواشی یا تفاسیری به زبانهای بومیاند.
منبع:
ریچارد کاوندیش،اسطوره شناسی:دایرهالمعارف مصوّر اساطیر و ادیان مشهور جهان، ترجمهی رقیّه بهزادی، تهران،نشر علم،چاپ اوّل،۱۳۸۷،ص۴۳