کلمۀ حِسّ معرّب واژۀ اوستایی هَس به نظر می رسد
در لغت نامۀ دهخدا واژۀ حسّ را که در قرآن نیامده است با کلمه هوش فارسی سنجیده اند. ولی در قسمت فعلهای کتاب واژه های اوستای احسان بهرامی واژه ای به صورت هَس به معنی دیدن و نگاه کردن آمده است که به واژۀ حِسّ نزدیکتر است. ریشۀ کلمۀ sense زبانهای اروپایی به معانی حس و احساس را نیز از see (دیدن، سهۀ پهلوی) به شمار آورده اند. نظر به قابل تبدیل بودن حرف س به ه و قابل حذف بودن حرف ساکن ن، هَس اوستایی با sense مرتبط می نماید. امّا واژۀ هزو hazo عبری به معنی دیدن کلمۀ حِس و حتی هَس اوستایی را به عرصۀ زبانهای سامی می برد.