سوورا و اشترای جمشیدی اوستا شیپور و خنجر بوده اند

سوورا و اشترای جمشیدی اوستا شیپور و خنجر بوده اند

 

م- هدایتی سوورا را کرنا، معادل صور (شیپور، [گاودُم، در اساس گائو-دُوان: آواز پراننده]) در نام صور اسرافیل (شیپور بندۀ منوّر خدا) گرفته است:

स्वर m. svara musical note

स्वार m. svAra  sound

ولی م-هدایتی در مورد دومی، اشترا (خنجر، شمشیر) به بیراهه رفته و آن را نیز نوعی بوق و کرنا گمان کرده است. در حالی خدای شیپور روز قیامت مردمان قدیم اسکاندیناوی هیمدال (درخشان کنندۀ دنیا، معادل جمشید، همزاد درخشان) نیز سلاحش شمشیر  است. در اینکه هیمدال از نُه مادر دریایی زاییده شده است، یاد آور خدای با بوق دمندۀ بادهای دریاها تریتون یونانیان است که نامش به معنی از سومی یا به تفسیری، پدید آمده از سه تن است. جم در نزد کنعانیان ایزد جوان دریا بوده است. هیمدال نیز نظیر جمشید پدید آورندۀ طبقات اجتماعی به شمار رفته است.

مطابق اساطیر هندوایرانی ثراتئونه (ترائی تنه، از سه تن، خدای آبها، ائای نیمه انسان نیمه ماهی)، اژدهای سه سر (آپسو) را کشت که می توانست به کشته‌ و مغلوب شدن سپیتمه جم و آژدهاک (آستیاگ) توسط کوروش (ثراتئونه، مرد سیلاب مانند) تفسیر گردد.

در فرهنگ لغات اوستایی احسان بهرامی اشترا به معنی خنجر آمده است. معنی سنسکریتی سیخک (در اساس سوراخ کننده) برای اشترا در مورد سلاح های اشرافی و شاهانه عهد باستان یعنی شمشیر و خنجر هم مناسب می افتد:

खन adj. khana  digging

jara (gara): doing

تحقیقات دیگران در این باب چنین است (وبلاگ کرسی آزاد اندیشی):

البته در ترجمۀ روایت اوستایی فرگرد دوم وندیداد در مورد جمشید و سوورا و اشترای وی در مورد عصا و شمشیر و همچنین نگین یا گاودم اختلاف وجود دارد. برخی هدیۀ خداوند را عصا و برخی شمشیر می دانند؛ زمانی که فردوسی در شاهنامه جمشید را «خداوند شمشیر و گاه و نگین» می خواند محتمل است که اشاره ای به این شمشیر یا انگشتری داشت باشد.

اصل اوستایی این دو کلمه ی مورد اختلاف یکی”اشترا” (Aštrā) است که به عصا، چوب دستی، شمشیر و یا تازیانه ترجمه شده است و دو دیگر سوورا (Suwrā) که به نگین، انگشتری و نفیر ترجمه شده است. بارتولومه آن را تیر زرّین، دارمستتر مهر زرّین، لومِل حلقۀ زرّین و بیلی هم آن را سیخک یا چوبی برای راندن چارپایان معرفی می کند. (کریستن سن، ۱۳۷۷ :۳۰۲). مرحوم دکتر تفضلی در مقاله ای به نام “سوورای جمشید و سوورای ضحاک” به بیان این اختلاف نظرها پرداخته اند و نهایتاً اشترا را به معنای تازیانه و سوورا را به معنی گاودم یا همان شیپور ذکر کرده اند. ایشان معتقدند که کلمۀ سوورا در متون پهلوی به “سوراک اومند” یعنی سوراخ دار برگردانده شده است؛ یعنی صفت جای موصوف را گرفته و به جای شیپور سوراخ دار فقط صفت سوراخ دار ذکر شده است. در این خصوص ایشان به ذکر روایتی از کتاب نهم دینکرد می پردازد که اتفاقاً با موضوع ما در این مقاله ارتباط مستقیم دارد زیرا علاوه بر این که شاهد مثالی است برای کلمه ی سوورا در معنای گاودم، معلوم هم می کند که علاوه بر جمشید، ضحاک هم دارای شیپوری بوده است و یا به عبارتی ضحاک پس از مغلوب ساختن جمشید گاودم اسرارآمیز او را هم تصاحب کرده و البته بر خلاف جمشید از آن در راه نادرست بهره می گیرد.

در کتاب مذکور (دینکرد) که بر اساس متون اوستایی تدوین شده درباره ی ضحاک چنین آمده است: “این نیز که چون به او آگاهی می رسید که به نظر می رسدکه کسی زن و خواستۀ شایسته ای دارد، وی (ضحّاک) او را با”سوراک اومند زرین” (به سوی خود) در می- کشید، آن بنده را  محکوم می کرد، به جای پنهانی، به لانۀ (خویش) می آمد.”(تفضلی ، ۲۵۳۵ :۴)

در همین خصوص روایتی در کتاب “البدء و التاریخ” مقدسی ذکر شده است که در واکاوی عنصر اسطوره ای گاودم جمشید و مکالمه ی آن با عناصر مشابه شایان ذکر است: “و گفته اند که وی (ضحاک) فرمانروای هفت اقلیم بود و در همان جایی که نشسته بود هفت مشاره ساخته بود، برای هر اقلیمی مشاره ای و آن عبارت بود از دمی زرین و هرگاه می خواست افسون خویش را به منظور وارد کردن مرگ یا بلا یا گرسنگی به اقلیمی بفرستد درآن مشاره می دمید و به اندازۀ دمیدن وی، آن اقلیم را آسیب می رسید و هر گاه در اقلیمی زنی زیبا یا ستوری فربه می یافت درآن مشاره می دمید و با افسون خویش آن را به سوی خویش می کشید.”(همان).

مهرداد بهار هم با ترجمۀ سوورا به معنی نگین مخالفت می کند و معتقد است که سوورا را به هیچ وجه نمی توان نگین دانست.”اگر بتوان سوورا را از ریشه ی”سو”(sav-*) به معنی صدا کردن دانست، با سوفار و نفیر که روایات نیز آن را تأیید می کنند، مشابهت دارد.” (بهار،۱۳۷۶ :۲۲۹)

“در بندهشن نیز سوورا صفت شاخ خرسه پای است، لذا مترجمان پهلوی آن را ابزاری آوایی چون گاودم معنی کرده اند. در ادبیات ودایی نیز نشانی از ساز بادی جمشید است.” (نقوی، ۱۳۷۹: ۲۴۰) در ریگ ودا آمده است: “این نی خدایان است که می نوازد و آوازهای روحانی از هر سو شنیده می شود و به این محیط زیبایی خاص می دهد.” (همان جا). در مهابهاراته هم ضمن توصیف شکوه جم یا همان یَمَه که یادآور توصیفات اوستا از”ورجمکرد” است، در خصوص نواخته شدن موسیقی در پیشگاه یم، قهرمان نامیرا، چنین آمده است: “گَندَروَه های نامی بسیار و اَپسَرَه های بسیار، هربخشی از آن سرا را با موسیقی، هم با سازها و هم با نواها، و با صدای خنده و رقص پر می کنند. (کریستن سن،۱۳۷۷ :۲۶). در روایات اسلامی هم از بوق یا کَرنای سلیمان سخن رفته است ؛ شیپوری بلند آواز، گوش نواز و شادمان کننده که سلیمان به وسیله ی آن کارگزارانش را آگاه می کرده است.” (راشد محصل، ۱۳۸۰: ۱۹۵)

به هر روی کلمات سوورا در اوستا، سوراک اومند در دینکرد و مشاره در کتاب “البدء و التاریخ” مقدسی که به عنوان “منفخه من ذهب” یا شیپور زرّین توضیح داده شده است و نمودهای مختلف آن در ماجراهای جمشید، ضحاک، سلیمان، سوشیانت و اسرافیل همگی اشاره به یک عنصر اساطیری واحد دارند که همان گاودم یا شیپوری اسرارآمیز است که در روایات مختلف نمودهای گوناگون یافته است.

You might also like

Leave A Reply

Your email address will not be published.