در اسطوره حماسی کوراوغلو از ایواز و حسن کُرد اوغلو فرزند خوانده و فرزند کوراوغلو در اصل خود بابک خرمدین (حسن) منظور بوده است: ایواز (به اوستایی یعنی دانای رهبری) عنوان و لقب خود بابک خرمدین بوده است. کور اوغلو (فرزند نیرومند کوهستان یا فرزند قوچ وحشی) عناوین مشترک بابک و جاویدان رهبران خرمدینان بوده اند. گرچه حماسه کور اوغلو در وجه غالب خود متعلق به بابک خرمدین صاحب قهرمان مقاوت ملی چملی بل (بذ مه آلود) است. داستان کور شدن مهتر اسبان به عنوان پدر کوراوغلو مربوط اسطوره دیرینه ای است که در مورد کتک خوردن یک مهتر اسبان از اربابش در عهد مادها است -که بنا به خبر کتسیاس طبیب و مورخ دربار پادشاهان میانی هخامنشی پرورده- وی کورش (قوچ وحشی) برای انتقام گیری از مقصرین این واقعه قیام موفقیت آمیزی میکند. در تصنیفهای حماسه کوراوغلو از این مفاهیم از زبان کوراوغلو در معرفی خویش به عنوان “کوراوغلویام قوچاق اوغلو قوچام من” (من دلیری به سان قوچ وحشی فرزند قوچ وحشی کوهستانها هستم) یاد شده است.
آنجا که کوراوغلو، پهلوان ایواز را از پدرش می گیرد و با خود به چنلی بل (بذ مه آلود) می آورد و سردسته ی پهلوانان می کند، گویای همان واقعه نخستین بر خورد جاویدان و بابک است که جاودان وی را جوانی با استعداد تشخیص می دهد در هنگام فروش دامهایش؛ بابک جوان را از مادرش گرفته و به کوهستان می برد و او را سردسته ی قیامیان میکند. کوراوغلو پسر مردی است که چشمانش را حسن خان (منظور افشین خان) درآورده و بابک نیز مادری دارد که از یک چشم نا بینا شده است. از نام حسن کُرد اوغلو (حسن فرزند مرد دامدار و چوبان) هم بی شک خود همین بابک خرمدین (حسن) منظور است که به عنوان پسر خوانده جاودان به بذ مه آلود (چملی بل) برده شده است. لذا از آن کوراوغلوی بی فرزند که نمی توانسته است صاحب فرزند شود نه بابک خرمدین خواننده آوازهای حماسی و تنبور نواز بلکه پدر خوانده وی جاویدان منظور بوده است.
آیواز جلد: شماره۲، مقاله : ۵۶۰ (دایره المعارف بزرگ اسلامی دبا): آیواز، یا عَیواض (در کتابهای قدیم)، عنوانى برای پیشخدمتان در خانههای اعیان قدیم، در ادوار اخیر امپراتوری عثمانى، که متصدی کارهای آشپزخانه و تهیه و خرید نیازمندیهای روزانه از بازار بودند. این پیشخدمتان بیشتر از ارمنیانِ وان و گاهى از کردان مىبودند. آیوازها لباسى از نیم تنه و جلیقه و شلوار ارغوانى رنگ و جورابهای پشمى به رنگهای گوناگون مىپوشیدند، کفش سیاه به پا مىکردند، حولهای سفید بر دوش مىافکندند، لنگىبا راههای پهن به کمر مىبستند و کلاهىسرخ (فَس) که به دور آن پارچهای رنگین مىپیچیدند، بر سر مىنهادند. اصل واژه آیواز دانسته نیست. برخى آن را از واژه عربى «عوض» دانستهاند، اما از لحاظ معنى، مناسبتى میان آیواز و «عوض» نیست. وظیفه آیوازها آوردن طعام از آشپزخانه به اتاق میهمانى در خوانچهها بر روی سر، زغال گذاشتن بر منقلها و روشن کردن آنها، تمیز کردن و پر ساختن چراغها و خرید نیازمندیها بود. ظاهراً این عمل اخیر درآمد خوبى هم برای آیوازها و هم برای کاسبان بازار داشت که یک مثل ترکى گواه آن است: «آیواز قصاب هَپ بیر حساب» (حساب و درآمد قصاب و آیواز یکى است).
دانسته نیست از چه زمانى استخدام ارمنیان به عنوان «آیواز» در خانههای اعیان ترک معمول شده است. در حکمى که از سوی سلطان عثمانى در ۱۱۶۴ق/۱۷۵۱م به چاووش باشى صادر شده، آمده است: چندی است در خانههای رجال دولت، برخى از ارمنیان اهل ذمه به عنوان خدمتکار و شرابدار و متصدی کار خرید دیده مىشوند. این اهل ذمه در عین آنکه شراب مىخورند و دست به دزدی مىزنند، به شفاعت اربابان خود از ادای «جزیه» معاف مىشوند. بنابراین حکم، باید به جای ایشان خدمتکاران مسلمان برگزیده شوند. در این حکم نام یونانیان نیز آمده است و دانسته نیست که یونانیان تا چه اندازه به عنوان «آیواز» استخدام مىشدهاند. «آیواز» (عیوان یا عیوض) به عنوان نام خاص مردان نیز متداول است، چنانکه نام یکى از مردان برجسته در داستانعامیانه «کوراوغلو» عیوض است، وی پسر قصابى (از گرجستان یا اورفه یا اسکدار، به روایات مختلف) است. که کوراوغلو او را از پدر مىرباید و او بعدها از یاران شجاع و دلیر کوراوغلو مىگردد، و نیز آیواز در خیمه شب بازیهای قراگز، یکى از چهرههای معروف و سرشناس است که گاهى سبدی در بازار و گاهى زنبیلى در پشت دارد و نامش سرکیس است و با لهجه ارمنیان وان سخن مىگوید.
مآخذ عباس زریاب خویی: IA. ; 2 EI
مثلا این دروغ ها رو نوشتین که چی رو ثابت کنین…..
می خواین تاریخ رو عوض کنین … مثل تخت جمشید…..
بسه …. آدم شید …. اینقدر سرتون رو زیر برف نکنید … حقیقت رو همه میدونن زیاد زور نزنین و تاریخ ساختگی هیچوقت ادامه پیدا نمیکنه و زود برملا میشین….