در کتب تواریخ و فرهنگنامه ها در معرفی احمد بلاذری مورخ معروف عهد تسلط اعراب به وضوح نام و نشان وی با گیاه دارای مواد تخدیری و دارویی بلاذر (بلادر، به لغت سانسکریت-اوستایی یعنی گیاه دارویی=بهالا-ذرو ) پیوند داده شده است. می دانیم گیاه شناخته شده تخدیری ایران پیش از اسلام گیاهی به نام هئومه (هوم) بوده است که در عهد ساسانی به نوع گیاه خاصی اطلاق شده است که اکنون شناخته شده است. در اینجا به بررسی وجه اشتراک و وجه افتراق این دو می پردازیم که آیا اینان یکی یا جایگزین هم هستند یا نه؟ که در جواب به این همانی و انتخاب نه چندان موفقیت آمیز -و خوش سلیقه مغان عهد ساسانی به تقلید از هندوان و چینیان میرسیم.
در سایت دوستمان رضا مرادی غیاث آبادی اطلاعات کافی در این باب با تصاویر این درختچهً قید شده است که در اینجا بخشی از آن را قید می نمائیم:” «هوم»، درختچهای به بلندای تقریبی بیست تا صد سانتیمتر است که از ساقههای باریک و بندبند که از ساقههای اصلیتر منشعب شدهاند، تشکیل شده است. این گیاه همیشه سرسبز است و در تمامی چهار فصل سال و حتی در میان برف و یخبندان، سبزی و طراوت خود را حفظ میکند. ساقههای درختچه هوم تنها به هنگامی خشک میشوند که سن آنها به پایان رسیده باشند. در این صورت، ساقهها به رنگ زرد درخشانی در میآیند که در اوستا هوم زرین نامیده شدهاند. رنگ زرین ساقهها تنها هنگامی ایجاد میشود که ساقهها بدون چیده شدن، خشک شده باشند. ساقههای هوم حتی پس از چیده شدن، رنگ سبز خود را از دست نمیدهند. نام علمی هوم Ephedra major Host است (به دو حرف بزرگ در آغاز واژههای نخست و سوم- حتی اگر در ابتدای جمله نباشند- توجه شود). هوم از خانواده افدرا است و افدرین و مشتقات آن به فراوانی در ترکیبهای شیمیایی آن و به ویژه در عصارهای که در میله مرکزی ساقهها وجود دارد، دیده میشود. این عصاره در فصل بهار بیرنگ و شفاف است اما به مرور به زردی میگراید و در فصل زمستان و یا پس از خشک شدن به رنگ قهوهای تیره میگراید. مهمترین بخش گیاه که کارکرد دارویی- آیینی داشته و اکنون مصرف دارویی دارد، همین عصاره است. مردمان باستان با کوبیدن ساقههای هوم در هاون، افشره آنرا میگرفته و بصورت یک نوشیدنی خالص و یا همراه با شیر و افزودنیهای دیگر مینوشیدهاند. این عمل، کمکم شکلی آیینی به خود میگیرد و بعدها حتی بدون اینکه هومی در میان باشد، صرف کوبیدن هاون، عملی آیینی و دعوت مردمان به مراسم نیایش بشمار میرفته است. آقای محمد میرشکرایی- پژوهشگر مردمشناس- در گفتاری که هنوز منتشر نشده، نقل کردند که در منطقهای دورافتاده در جنوب استان کرمان به بازماندههای نیایشگاهی باستانی برخورد کرده که درون آن آکنده از صدها هاون سنگی بوده است. به نظر میآید که «زنگ آتشکده» و «ناقوس کلیسا» که هر دو به مانند یک هاون واژگون با دسته آن هستند، گونهای تحول یافته و دیگرگون شده از هاون کوبیدن هوم و کارکردهای آیینی آن باشد.”
میوه سرخرنگ هوم
اما از ماهیت گیاه دارویی بلاذر (بلادر) به ابهام یاد شده است ولی تشابهه نسبی ساقه ها و میوه ها گویای آن است که ایرانیان عهد ساسانی این گیاه را معادل بلاذر هندوان قرار داده بوده اند. گیاه هوم باستانی اصلی ایرانیان مادی و پارسی باید همان تاک بوده باشد که در پیدایی شراب نوروزنامه هم بدان اشارت رفته است. مطلبی که به لغت نامه دهخدا در انترنت به طور مغشوش و در هم بر هم همانند گیاه مقدس سوم هندوان (هوم، شراب، عصاره) در باب گیاه بلاذر اضافه شده و نشانگر عمومی بودن این نام برای برخی از گیاهان دارویی است، از این قرار است:
“بلادر. گیاهی هـــــم هست بـــــنام p‛o-lo-te، *bwa-ra-tïk، یــــــــا p‛o-lo-lo، *bwa-ra-lak (lok, lek) که هنوز شناسایی نشده است. باز هم کهن ترین منبع اطلاعات ما لی سون است که میگوید ’’p‛o-lo-te در سرزمینهای دریای باختری (سیـ هایی) و در پوـ سه میروید. این درخت شبیه است به بید چینی و دانههایش به کرچک pei-ma tse)، Ricinus communis، ص کتاب پیش رو ) ماند؛ و داروسازان آن را فراوان کار گیرند. ۲‘‘ لی شی چن این واژه را سنسکریت میداند و عناصر آوانگاشت هم براستی از واژهای سنسکریت حکایت دارند. مراد بروشنیbhallātaka سنسکریت است که pālāla در زبان نِواری (Newārī) ، belatak یا bhelā در زبان هندوستانی، بلادر*، balādur فارسی و بلاذور، belādur عربی (گارسیا ( balador: از آن مشتق شدهاند. نامهای سنسکریت دیگر برای این گیاه عبارتاند از aruska: ، bījapādapa، vīravr ksa ، و Visāsyā و .dahana نامش در چندین جای نسخه خطی باور آمده است.
این همان درخت بادام رنگ (Semecarpus anacardium ، تیره سماقیان)، گونهای از درختان هندی، است که در جاهای گرمتر آن سرزمین در جهت خاور تا آسام میروید و در مجمعالجزایر نیز تا فیلیپین۳ و شمال استرالیا پراکنده است. این گیاه نه در برمه یا سیلان، ونه در ایران یا باختر آسیا نمیروید. محفظه گوشتی که میوه در آن قرار دارد مادهای تلخ و قابض دارد که در سرتاسر هند به جای جوهر مُهر به کار میرود. چینیها تصریح کردهاند این ماده مو و سبیل را مشکی میکند. ۴ پارچههای نخی را هم با آن مشکی میکنند و میگویند در آب نامحلول اما در الکل محلول است. شیره پوشینه میوه را پیش ازآنکه برای نقش زدن بر پارچه به کار برند با آبآهک درآمیزند تا رنگ تثبیت شود. در بعضی سرزمین های بنگال کارگیری این میوه در رنگ آمیزی پارچههای نخی متداول است. ۵ کاسههای گوشتی را که میوه روی آن قرار دارد در خاکستر بو داده می خورند؛ مغز دانه را هم خورد خود کنند. بر این باورند که خوردنش قوای ذهنی بخصوص حافظه را نیرو بخشد. شیره تلخ پوشینه میوه ماده تاولزای قوی است و خود میوه هم کاربرد پزشکی دارد.
ابنبیطار دربارهً بلادر، balādur فارسی ـ عربی بروشنی گفته است که واژهای است هندی،۱ و بی چون و چرا از bhallātaka سنسکریت مشتق شده است. ابومنصور نیز همین نام را بکار برده و کاربرد دارویی این ماده را تشریح کرده است. ۲ نکته اصلی این است که p‛o-lo-te نوعاً گیاهی است هندی، و مراد از پوـ سه در متن چینی بالا نمی تواند ایران باشد. به هر روی از آنجا که در منطقه مالایا میروید، منطقی است که یک بار دیگر نتیجه بگیریم که در اینجا نیز پوـسه مالایا در نگر بوده است. این مورد شبیه به مورد پیش است که در آن مردمان پوـ سه مالایا نقش رابط را داشتند. به هر روی ، انتقال محصولی هندی همراه با نام سنسکریت آن از راه پوـ سه مالایا به چین به مراتب محتملتر از آن است که این انتقال از راه ایران انجام شده باشد. همچنین به این نتیجه کلی رسیدهام که تقریباً تمامی محصولات پوـ سه که در Hai yao pen ts‛ao نوشته لی سون ذکر شدهاند تنها از پوـ سه مالایا برخاسته اند. از کتاب در دست انتشار مرکز نشر دانشگاهی، به شناخت دو سویه ایران و چین باستان، ، بـــــرگردان فارسی مهرداد وحدتی دانشمند از ساینو-ایرانیکا اثر جــــــاوید برتولد لوفر، آمریکائی آلمانی تبار.”
گیاه دارویی افدرا در فرانسه