بُشقاب به معانی ظرف غذا و کفهٔ آراسته
به ظاهر نظر می رسد بُشقاب در اصل شکل ساده شدهٔ بهَکشَیه-بیه در سنسکریت به معنی ظرف مناسب غذا بوده است که در زبانهای ایرانی با تعویض جای دو حرف مجاور هم «ک» و «ش»، به بشکیه- به (بشکاپ، بشقاب) تلخیص یافته است:
भक्ष्य adj. bhakshya fit for food
भक्ष्य m. bhakshya dish
भवति{भू} verb 1 bhavati[bhU] become
از سوی دیگر بشقاب به صورت اوستایی بوش-گپ (کفهٔ آراسته) بیان دیگر همان اصطلاح قدیمی لب تخت برای بشقاب است (کفه تختی که دارای لبهٔ برجسته است) که این نظر ساده تر و منطقی تر است.
نام قابلمه را هم در سنسکریت می توان به معنی ظرف بزرگ گرفت:
कपाल m.n. kapAla dish
mah: big
دیگ را نیز از لغت اوستایی دَژ به معنی [وسیلهٔ] داغ کردن و پختن آورده اند.
به ظاهر نظر می رسد بُشقاب در اصل شکل ساده شدهٔ بهَکشَیه-بیه در سنسکریت به معنی ظرف مناسب غذا بوده است که در زبانهای ایرانی با تعویض جای دو حرف مجاور هم «ک» و «ش»، به بشکیه- به (بشکاپ، بشقاب) تلخیص یافته است:
भक्ष्य adj. bhakshya fit for food
भक्ष्य m. bhakshya dish
भवति{भू} verb 1 bhavati[bhU] become
از سوی دیگر بشقاب به صورت اوستایی بوش-گپ (کفهٔ آراسته) بیان دیگر همان اصطلاح قدیمی لب تخت برای بشقاب است (کفه تختی که دارای لبهٔ برجسته است) که این نظر ساده تر و منطقی تر است.
نام قابلمه را هم در سنسکریت می توان به معنی ظرف بزرگ گرفت:
कपाल m.n. kapAla dish
mah: big
دیگ را نیز از لغت اوستایی دَژ به معنی [وسیلهٔ] داغ کردن و پختن آورده اند.