ریگودا، مجموعهای بالغ بر هزار سرود نیایشی است که در حدود ۱۵۰۰ پیش از میلاد، در شمال غربی هند، به سنسکریت کهن، یعنی به زبان هند و اروپایی، تنظیم شده بود. علاوه بر این، اسطورههای بیشماری به نام برهماناها، چند سده بعد از وداها، تدوین شدند. این متون، برای قرنها، صورت نوشتاری نداشت و به شکل محفوظات سینه به سینه و به شکل سنت شفاهی حفظ میشد و ادبیات متأخر دینی هندویی، از ویژگیها و رویدادهای آن، تأثیرات بسیار پذیرفت.
اسطوره اصلی ریگودا اسطوره آفرینش است که به چندین شیوه ارائه شده است. شیوه غالب عبارت از آن است که جهان از کائوس (خائوس)، یعنی هرج و مرج ازلی ناشی شد در هنگامی که خدا ـ ایندرا، سرور خدایان، باران ـ خدا، با ویشنوی خورشید ـ خدا، زمین را از آسمان جدا ساخت. سپس، خورشید برآمد و از آن نقطه، ناف زمین به صورت ستونی عمودی برخاست تا آسمان و زمین را از هم جدا نگاه دارد. این ستون محور جهان به شمار میرود.
اکنون سه جهان وجود داشت: آسمان، زمین و اثیر جداکننده. روایت است که ویشنو این سه جهان را با سه گام بزرگ خود اندازه گرفت (آفرینش از دیدگاه ودایی). علیرغم اشارات مبهمی که درباره جهان فرودین در این اساطیر وجود دارد در ریگودا، اشارات زیادی در این باره مشاهده نمیشود. خورشید، شب هنگام، در زیرزمین در حرکت است و صبحگاهان، از شرق باز میگردد و این نقش آینهگون جهان (جهان درخشان) به توسط وارونا فرمانروایی میشود که خدای نظم کیهانی و سرور آبهاست. در ادبیات متأخر، جهان فرودین، سرزمینی تاریک و زیستگاه دیوان به شمار میرود.
یک سرود متأخر ودایی، گونهای دیگر از آفرینش را بدینگونه توصیف میکند. موجودی کیهانی به نام پوروشا، به هنگان قربانی آغازین، اعضای بدنش از هم جدا میشود و از بخشهای جدا شده بدن وی، جهان هستی و چهار طبقه نظم اجتماعی شامل راهبان، جنگجویان، توده مردم و خدمتگذاران شکل میگیرند. صورت متأخرتر و انتزاعیتر یک سرود دینی درباره آفرینش میگوید: جهان از نیستی پدید آمده است و در آغاز، نه روز بود و نه شب، نه مرگ بود و نه بیمرگی. سپس، از میان تاریکیها و سیل آغازین، آرزو تولد یافت، اما حتی خدایان نیز منشأ این آفرینش را نمیشناختند، زیرا آنان، بعد از آفرینش جهان ظاهر شدند.
به تدریج، یک خدا به نام پاراجاپاتی به عنوان خالق و سرور موجودات شناخته شد که بعدها، نام برهما به خود گرفت. در ریگودا، خدای آسمان با دخترش میآمیزد و نطفه او در سپیدهدم بر زمین میریزد. تا روزگار برهماناها، این عمل به پاراجاپاتی نسبت داده میشد که در متون کهن به عنوان خدای «زرین تخمه» مشهور بود. نطفه زرین او در آبهای کیهانی ریخت و پرورش یافت به دو نیم شد: پوسته فرازین آسمان را تشکیل داد و پوسته زیرین، زمین را شکل بخشید، در حالی که خورشید زرده زرین آن بود. حتی در کیهانشناسی متأخرتر هندی، جهان را تخمه برهما میخوانند و به صورت گویی بسته تلقی میکنند.
اشاره ضمنی به آفرینش از طریق زنای با محارم بعدها، در برهماناها، شایع شد و پاراجاپاتی سه پسر، یعنی (آتش، باد، خورشید) و سپس، ماه و یک دختر یعنی سپیدهدم را که آرزو و دنبال کرده بود. فراز آفرید. دختر از چنگ او گریخت و به شکل ماده آهو درآمد ولی پاراجاپاتی، شکل گوزن نر به خود گرفت. دختر ماده گاو شده و او به صورت نره گاو درآمد. دختر اسب ماده شد و او نریان گردید و بدین صورت بود که همه موجودات، حتی مورچهها آفریده شدند. پسران پاراجاپاتی نیز سپیدهدم را آرزو کردند و تخمههای خود را بر زمین ریختند ولی صورت خدایی درنده، به نام رودرا، به خود گرفت. در برخی از اسطورههای دیگر نقل است که خدایان از عمل زشت پاراجاپاتی غمگین شدند و برای تنبیه پاراجاپاتی، رودرا را آفریدند. خود رودرا، در اسطورهشناسی متأخر هندویی، خدایی است که تخمههای زرین او برزمین ریخت و خدای اسکاندا، به وجود آمد.
بعدها، در روایاتی از اسطورههای آفرینشی، چندین مفهوم اساسی درهم ادغام شد. در آغاز، آبهای نخستین، آرزوی افزایش کردند و سپس، آنها خود را گرم نمودند تا تخمه زرین ایجاد کنند و از آن، پاراجاپاتی تولد یافت. سپس او، نامهایی برای زمین، اثیر و آسمان ساخت، و از کلمهها، خود آن مفاهیم، هستی یافتند. وی آرزوی فرزند کرد و پدر خدایانی شد که با رسیدن به آسمان صورت الهی به خود میگرفتند و دیوان که تاریکی و شرّ را موجب میشدند، پاراجاپاتی را مجبور ساختند، تا آنان را از پای درآورد.
منبع:ریچارد کاوندیش،اسطوره شناسی:دایرهالمعارف مصوّر اساطیر و ادیان مشهور جهان، ترجمهی رقیّه بهزادی، تهران،نشر علم،چاپ اوّل،،۱۳۸۷
سلام . از این که مرا به یاد دهه ۶۰ و زمان دانش آموزیم که کتابهای دکتر را با حرص و ولع پیدا می کرد و می خواندم، می اندازید سپاسگزارم. اما نمی دانم هدف شما از فرستادن این همه ایمیل چیست؟ اگر مرا نیز در جریان بگزارید سپاسگزار می شوم. شاید کمک اندکی هم از دست بنده مقدور بود!!؟؟
اما ادبیات نوشتاری دکتر در جامعه امروز آن رنگ و بوی دهه های گذشته را ندارد و به نوعی باید با خواستها و نیازهای ، به خصوص جوانان امروز باز نگری و باز گویی شوند . البته این نظری است که به ذهن الکن و ناقص بنده رسیده است و امیدوارم که درست نباشد! اما دلایل شما در رد این نظر برایم مهم است.
سپاس و بدرود.
سلام. من نفهمیدم منظور شما از دکتر چه کسی است؟
ایمیل هایی که حرفش را می زنید احتمالاً همانهایی هستند که به طور خودکار برای افرادی که ثبت نام کرده اند فرستاده می شود و شما به راحتی از طریق همان ایمیل ها می توانید از دریافت ایمیل انصراف بدهید.
راجع به کمک هم اگر مایلید می توانید به سربرگ “نویسنده ما شوید” در بالای صفحهی اصلی مراجعه کنید.
خدانگهدار
سلام
اگه ممکنه منبع دقیق این مطالبی که نوشتین رو بذارین
چون من برای تحقیقاتم لازم دارم
ممنون
سلام
این هم منبع